حکم قصاص برای قاتلان زوج پیر مغازه دار
صبح هجدهم اسفندسال 1382 بود که زنگ تلفن کلانتری رسالت مشهد به صدا درآمد و کمی ترس در پلیسهای بی سیم پلیس پیچید. خواربار فروش در خانه مسکونی خودشان واقع در خیابان مسلم 11 کشته شده اند و مقداری عینک و سیگار، برنج و ... گم شده است.
«لیلا-ال» زن 59 ساله با انسداد رطوبت و «رجبعلی-ق» مرد 65 ساله با ضربه زدن به سختی به ناحیه سر به قتل رسیده بودند. به هم ریختگی منزل و لوازمی که از مغازه خواربار این زوج، در محل زندگی خود به سرقت رفته بود، نشان می دهد که عوامل یا عاملان جنایت به قصد سرقت و با طرح یک نقشه قبلی وارد شده اند و آنها را به طرز هولناکی کشته شده اند.
با انتقال حوادث قربانیان این حادثه تلخ به پزشکی قانونی، تحقیقات در این باره آغاز شد.
یکی از اهالی محل در بررسی های میدانی به دادگاه گفت: در شب وقوع قتل، مشاهده پیکان نزدی رنگی که چند جوان در آن بود، مشاهده کردم که به طور مشکوکی مقابل مغازه زوج مقتول پارک شده بود.
تحقیقات در این باره ادامه داشت تا این که دوازدهم و نهم تیر 1384 دستخوش سرنخ مهم با تماس تلفنی یک شهروند ناشناس شد. آن روز فردی در تماس با نیروهای انتظامی گفت: جوانی به نام «ج» که در یک تاکسی کار می کند از کشتن یک زن در خیابان مسلم برای او سخن گفته است! و بلافاصله تماس تلفنی قطع شد اما همین دلیل کافی بود تا تحقیقات غیرمحسوس کاراگاهان درباره هویت «ج» آغاز شود.
بررسی های اولیه نشان می دهد که «ج» یک دستگاه پیکان نخودی رنگ دارد و این موضوع با اظهارات یکی از همسایگان که خودروی پیکان نخودی (کرم) رنگ را در محل وقوع جرم دیده است کاملا منطبق است، به همین دلیل این جوان دستگیر و به کلانتری هدایت شد. او که همه چیز را لو رفته دیده می شود در مصاحبه ها به قتل زوج مغازه داری باهمدستی «ش»، «ف» و یک افسر جوان به نام «ر» اعتراف کرد اما بعدها بعدها و در جلسات دادگاه، در مورد قتل و سرقت انکر کرد تا این که 10 سال بعد، زمانی که قاضی دیگری ادامه رسیدگی به این پرونده را بر عهده گرفت، مجددا دستور داد که متضمن متهم این پرونده را صادر کرده و آنها را در حالی که آشکار شد که حلقه های آهنی قانون بر دستان شان ظاهر شدند از زندان به محل وقوع جرم هدایت شده اند.
متهمان که تصمیم گرفتند برای رهایی از عذاب وجدان حقیقت واقعه را بیان کنند این بار در حضور قاضی به توضیح جزئیات این جنایت هولناک پرداختند.در این حال یکی از متهمان گفت: نقشه کشته شدن در کابینه نگهبانی یکی از ماموران ما "ر" در شب نیمه شب بر روی ماشین سواری به سمت خانه حرکت کردیم. او با اشاره به یکی دیگر از متهمان حاضر در محل ادامه داد: "ش" به ما گفته بود که زوج مغازه دار پول را در خانه نگه می دارد. وقتی چهار نفری به محل قتل رسیدیم، «ر» در خارج از حیاط ایستاد تا نگهبانی را بدهد و یکی از ما را از بالا به داخل حیاط به داخل پرید و در باز شد. وقتی وارد اتاق شدیم، زوج پیر خواب بودند. «ج» افزود: «من رختخواب ها را به هم ریختم و دنبال پول می گشتم که حدود 800 هزار تومان پیدا شد. در این حال، با ایجاد سروش، پیرزن ابیدار شد. «ف» به سوی او رفت و او را با یک پارچه خفه کرد. در حالی که مشغول سرقت دیگر اموال مانند سی دی و تلویزیون 14 اینچ بودیم، ناگهان پیرمرد هم نیمه خیز شد که بلافاصله با زدن ضربه به صورت او زد. پیرمرد خون آلود روی زمینی افتاد و سرو صدای دیگری می شود چیزی شبیه این است که کمک می خواست! که در این زمان "ش" چوب را گرفت و ضربه دیگری به سرش زد که دیگر بی حرکت ماند. پس از مرگ زوج پیر، به داخل مغازه آنها که کنار حیاط بود رفت و هر کدام از دانه ها، سیگار، کنسرو و دیگر لوازم برداشتیم و از محل فرار کردیم. آن شب من پولها را تقسیم کردم که به هر کدام 200 هزار تومان رسید. وسایل مسروقه را هم در پنجراه پایین خیابان مشهد فروخیم. پس از مرگ زوج پیر، به داخل مغازه آنها که کنار حیاط بود رفت و هر کدام از دانه ها، سیگار، کنسرو و دیگر لوازم برداشتیم و از محل فرار کردیم. آن شب من پولها را تقسیم کردم که به هر کدام 200 هزار تومان رسید. وسایل مسروقه را هم در پنجراه پایین خیابان مشهد فروخیم. پس از مرگ زوج پیر، به داخل مغازه آنها که کنار حیاط بود رفت و هر کدام از دانه ها، سیگار، کنسرو و دیگر لوازم برداشتیم و از محل فرار کردیم. آن شب من پولها را تقسیم کردم که به هر کدام 200 هزار تومان رسید. وسایل مسروقه را هم در پنجراه پایین خیابان مشهد فروخیم.
وی در پاسخ به سوال قاضی که آیا صورت خود را پوشانده بودید؟ نیز گفت: نه صورت های مان باز بود و چوب (آلت قتاله) را هم در مسیر راه انداختیم. وی همچنین در پاسخ به سوال دیگر قاضی که پرسید چرا بعد از 10 سال حاضر به بیان حقیقت شدید؟ هم گفت: وقتی با وثیقه آزاد شدم، فکر نمی کردم که پلیس بتواند مدارکی علیه ما پیدا کند ولی در زندان فهمیدم که بالاخره خون بی گناه دامن ما را می گیرد. به خانواده های مان هم چیزی نگفته بودیم چون اگر می گفتیم دیگر ما را به خانه راه نمی دادند.
«ف» متهم دیگر پرونده نیز ضمن اقرار صریح به قتل پیرزن گفت: وقتی او بیدار شد ترسیدیم که شناسایی شویم به همین دلیل هم پارچه ای را که داخل اتاق بود برداشتم و دور گردنش پیچیدم تا خفه شد. ولی وقتی دستگیر شدیم با خودم می گفتم اگر اقرار نکنم شاید آزاد شوم اما دیگر از این وضعیت خسته شده بودم و می خواستم که این ماجرا تمام شود.
متهم این پرونده جنایی اضافه کرد: در واقع فقط همان 200 هزار تومان از قتل زوج پیر نصیب من شد!
در ادامه «ش» متهم دیگر نیز گفت: الان خیلی پشیمانم از ترس اعدام و زندان نمی خواستم اعتراف کنم ولی دیگر هم خودم و هم خانواده ام در عذاب بودیم. من و «ر» (جوان افغانی) پس از سرقت با هم به مسافرت رفتیم. آن شب تاریک بود که من ضربه ای به پیرمرد زدم «ج» هم ضربه ای به او زد.
پس از اعترافات صریح متهمان این پرونده جنایی، مقام قضایی با صدور قرار بازداشت موقت آن ها را روانه زندان کرد تا این پرونده مراحل دیگر قانونی خود را طی کند.با تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه قتل، قاضی دادگاه کیفری براساس اقاریر متهمان، محتویات پرونده و اسناد و مدارک انکارناپذیر، سه تن از متهمان را به قصاص نفس و به دلیل سرقت مقرون به آزار هرکدام از آن ها را به تحمل 10 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم کرد. اما رای صادر شده با اعتراض وکلای مدافع متهمان در دیوان عالی کشور مورد رسیدگی دقیق تر قرار گرفت و قضات دیوان عالی پرونده را برای تکمیل برخی نواقص به شعبه هم عرض دادگاه کیفری ارجاع دادند.
این گونه بود که این پرونده دوباره در شعبه 118 دادگاه کیفری مطرح شد و توسط قاضی علی اکبر صفائیان تحت رسیدگی مجدد قرار گرفت ولی قاضی باز هم رای به قصاص نفس سه تن از متهمان و همچنین 10 سال زندان و 74 ضربه شلاق داد.
با تایید این رای در شعبه چهاردهم دیوان عالی کشور، پرونده این جنایت هولناک در ولسوالی به شعبه یکم اجرای حکم دادگاه عمومی و انقلاب مشهد ارسال شده است که اولیای دم باید تفاضل دیه مندرج در دادگاه را برای اجرای حکم قصاص نفس پرداخت کند.
منبع: خراسان
نوشتن دیدگاه